Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «باشگاه خبرنگاران»
2024-04-27@14:56:10 GMT

معجزه سرکه برای لکه‌های سرسخت روی شیشه

تاریخ انتشار: ۱۹ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۴۹۹۰۵

معجزه سرکه برای لکه‌های سرسخت روی شیشه

قسمت بیرونی پنجره‌ها نسبت به پنجره‌های داخلی همیشه آلودگی بیشتری دارند، بنابراین تمیز کردن آن هم کمی سخت‌تر است. با این حال قسمت بیرونی پنجره‌ها هم باید دوبار در سال تمیز شوند تا شفافیت و وضوح شیشه‌ها حفظ شود.

۱. کار را در یک روز ابری شروع کنید

یک روز ابری را برای شستن پنجره‌های بیرونی خود انتخاب کنید تا نور مستقیم خورشید به آن‌ها نتابد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

آفتاب بیش از حد سبب می‌شود تا محلول تمیزکننده قبل از اینکه بتوانید تمام آن را روی پنجره بکشید خشک شود و رگه‌هایی را روی پنجره باقی بگذارد.

چگونه قسمت بیرونی پنجره‌ها را تمیز کنیم؟ | معجزه سرکه برای لکه‌های سرسخت روی شیشه

۲. توری را بردارید و تمیز کنید

اگر توری یا حفاظی به پنجره وصل است آن را جدا کنید. سپس آن را بشویید تا گردو غبار و کثیفی باقی نماند. سپس توری را حسابی تکان دهید تا آب اضافی رویش باقی نماند و زودتر خشک شود. می‌توانید آن را با یک حوله یا پارچه تمیز هم خشک کنید. بگذارید کمی در هوای آزاد بماند تا کاملا خشک شود.

چگونه قسمت بیرونی پنجره‌ها را تمیز کنیم؟ | معجزه سرکه برای لکه‌های سرسخت روی شیشه

۳. قسمت بیرونی پنجره را با آب بشویید

ابتدا یک بار شیشه بیرونی پنجره را با آب خالی بشویید تا از شر گرد و غبار سطحی خلاص شوید. این کار تمیز کردن لک‌های سخت را راحت‌تر می‌کند.

چگونه قسمت بیرونی پنجره‌ها را تمیز کنیم؟ | معجزه سرکه برای لکه‌های سرسخت روی شیشه

۴. محلول مایع ظرفشویی و آب را آماده کنید

یک سطل تمیز را با آب خنک از شیر آب پر کنید. یک قطره مایع ظرفشویی را به آن اضافه کنید تا محلول شست و شوی پنجره درست شود.

چگونه قسمت بیرونی پنجره‌ها را تمیز کنیم؟ | معجزه سرکه برای لکه‌های سرسخت روی شیشه

۵. از تی یا اسفنج استفاده کنید

یک اسفنج یا تی مخصوص شستن شیشه را بردارید و داخل آب فرو کنید. استفاده از تی‌های مخصوص شستن شیشه منطقی‌تر است. زیرا این تی‌ها مساحت بیشتری را پوشش می‌دهند و کار را راحت‌تر می‌کنند. به‌خصوص اگر پنجره‌های خانه شما بزرگ باشد. اگر از اسفنج هم استفاده می‌کنید بهتر است بزرگ‌تر باشد.

چگونه قسمت بیرونی پنجره‌ها را تمیز کنیم؟ | معجزه سرکه برای لکه‌های سرسخت روی شیشه

۶. ابتدا از بالا به پایین تی یا اسفنج بکشید

از بالای پنجره شروع کنید و به سمت پایین بروید. در تمام جهات در زوایای مختلف تی یا اسفنج را حرکت دهید تا همه قسمت‌ها را پوشش دهید.

بهتر است از گوشه بالا شروع کنید، تی را درست در جایی قرار دهید تا گوشه شیشه را هم تمیز کند، و آن را تا انتها به سمت پایین شیشه بکشید تا یک نوار عمودی تمیز در امتداد لبه در یک طرف پنجره ایجاد شود.

چگونه قسمت بیرونی پنجره‌ها را تمیز کنیم؟ | معجزه سرکه برای لکه‌های سرسخت روی شیشه

۷. سپس به حالت افقی تی یا اسفنج بکشید

از حرکات افقی هم برای تمیزکردن استفاده کنید. اسفنج یا تی را به صورت افقی بچرخانید و در گوشه بالا قرار دهید. طوری محکم بکشید تا محلول تمیزکننده‌ای روی شیشه نماند. این کار را روی کل پنجره انجام دهید.

چگونه قسمت بیرونی پنجره‌ها را تمیز کنیم؟ | معجزه سرکه برای لکه‌های سرسخت روی شیشه

۸. از پارچه بدون پرز برای خشک کردن استفاده کنید

قطرات آب باقیمانده را با یک پارچه خشک و بدون پرز پاک کنید. از یک پارچه مخصوص میکروفیبر یا سایر پارچه‌های بدون پرز برای خشک کردن قطرات آبی که باقیمانده استفاده کنید.

چگونه قسمت بیرونی پنجره‌ها را تمیز کنیم؟ | معجزه سرکه برای لکه‌های سرسخت روی شیشه

۹. دوباره توری یا محافظ پنجره را نصب کنید

هر صفحه پنجره‌ای را که برداشته بودید دوباره وصل کنید. البته پس از خشک شدن شیشه‌ها، یک بازرسی نهایی انجام دهید و نقاطی را که هنوز کثیف هستند، تمیز کنید. سپس توری را به جای خود بازگردانید.

چگونه قسمت بیرونی پنجره‌ها را تمیز کنیم؟ | معجزه سرکه برای لکه‌های سرسخت روی شیشه

تکنیک‌های خاص برای شست و شو

۱. برای پنجره‌هایی که به سختی قابل دسترسی هستند از یک تی دسته بلند استفاده کنید. می‌توانید حتی تی معمولی‌تان را روی یک لوله پیچ کنید.

چگونه قسمت بیرونی پنجره‌ها را تمیز کنیم؟ | معجزه سرکه برای لکه‌های سرسخت روی شیشه

۲. برای تمیز کردن پنجره‌هایی که شیشه زیاد دارد از یک اسفنج و یک اسکاج مخصوص استفاده کنید. تی‌های مخصوص شستن شیشه برای تمیز کردن پنجره‌هایی که چندین شیشه روی آن قرار دارد بسیار پهن است، بنابراین از یک اسفنج دستی استفاده کنید و آن را متناسب با اندازه شیشه‌هایتان ببرید.

چگونه قسمت بیرونی پنجره‌ها را تمیز کنیم؟ | معجزه سرکه برای لکه‌های سرسخت روی شیشه

۳. لکه‌های سرسخت را قبل از شست و شو با محلول سرکه و آب خیس کنید.

چگونه قسمت بیرونی پنجره‌ها را تمیز کنیم؟ | معجزه سرکه برای لکه‌های سرسخت روی شیشه

منبع: همشهری آنلاین

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: سرکه شیشه استفاده کنید تمیز کردن

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۴۹۹۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آدینه با داستان/ چی از آسمان افتاد؟!

      داستان کوتاه

      مریم رحمَنی

       یک چیز سنگینی پرت شد توی حیاط. درست زیر پنجره‌ی اتاق خواب. از خواب پریدم و اولش فکر کردم خوابی دیده‌ام.مثل وقت‌هایی که خواب می‌بینم و بلافاصله بعد از بیدار شدن دنیای خواب و بیداری را نمی‌توانم از هم تفکیک کنم.

   پرده‌ی پنجره را کنار زدم و توی تاریکی مطلق حیاط هیچ چیز ندیدم. بی‌اختیار دست کشیدم به تشک تخت و دستم که به جسم گرم جمشید خورد، بی که برگردم و نگاهش کنم، پتو را کشیدم تا زیر چانه‌ام و سعی کردم دوباره بخوابم. چشم‌هایم بسته نمی‌شد و مدام تصویر مردی قوی هیکل می‌آمد جلوی چشمم که با نقاب مشکی و چاقوی تیز توی دستش بالای سر من و جمشيد ایستاده و... . هی چشم‌هایم را باز می‌کردم و سعی می‌کردم با تکان خوردن جمشيد را بیدار کنم، اما حالا بعد از گذشت یازده سال دیگر فهميده بودم این شکل خروپف کردن پشت سرش خواب عمیقی است که با این تکان‌ها، حتی با افتادن احتمالا یک هیکل درشت مردانه توی حیاط نمی‌شود بیدارش کرد. 

  نور چراغ توی حیاط هی خاموش و روشن می‌شد و داشتم فکر می‌کردم کاش برای عوض کردنش بیشتر پافشاری کرده بودم یا لااقل خودم می‌رفتم یک لامپ می‌خریدم و خودم عوضش می‌کردم، حالا مگر عوض کردن یک لامپ چقدر کار دارد که من این چیزها را بیاندازم گردن جمشید و او هم هربار با گفتن جمله‌ی "چقدر جدیدا حساس شدی"، از زیرش شانه خالی کند و مثلا بگوید فعلا که نور دارد! 

  لای پنجره باز بود و سوز تندی می‌آمد توی اتاق که برای هوای اردیبهشت ماه زیادی سرد بود. بالاپوشم را از روی پشتی صندلی برداشتم و انداختم روی دوشم. 

   برگ‌های درخت اکالیپتوس توی خیابان که نصفش کشیده شده بود توی حیاط خانه‌ی ما، همین‌طور داشتند تکان می‌خوردند و یک صدای خش‌خش ریزی توی هوا می‌رقصید. 

   بوی دود سیگار از کنار بینی‌ام رد شد و بی‌هوا سرم را بالا گرفتم و دنبال ماه توی آسمان گشتم. در هوای آلوده‌ی مرکز شهر و وسط این‌همه شلوغی کمتر پیش‌ می‌آید ماه را گوشه‌ای از آسمان ببینم. با زن همسایه‌ی طبقه‌ی بالا که آمده بود دم پنجره و سیگار می‌کشید چشم تو چشم شدم. سرم را به علامت سلام تکان دادم و بالاپوشم را از دو طرف هی کشیدم فقط برای اینکه کاری کرده باشم. چون آن‌قدرها که تصور می‌کردم باد سردی نمی‌وزید. 

-شما هم خواب‌تون نمیاد؟ 
- یه صدایی از توی حیاط شنیدم، اومدم پی‌اش! 

هم‌زمان گوش تیز کردم که صداهای اطرافم را به‌خاطر بسپارم. 

- من هیچ صدایی نشنیدم! 
-مطمئنید؟ صدای وحشتناک افتادن یه چیزی از پشت بوم بود.
 
کلمه‌ی پشت بام در لحظه روی زبانم چرخید وگرنه اصلا چه می‌دانستم آن "چیز" احتمالا سنگین از کجا افتاده روی زمين. 


به شازده کوچولو فکر کردم و دوباره فکر کردم آن صدا برای شازده کوچولو بودن زیادی بزرگ بود. 

زن گفت: چای یا قهوه می‌خورید؟ 
گفتم: این موقع شب نه! خوابم می‌پرد و تا صبح باید داستان‌سرایی کنم! 
از حرف خودم خندیدم و گمان کردم حرف بامزه‌ای زده‌ام، چهره‌ی بی‌تفاوت زن از آن فاصله و زیر نور کم رمق ماهی که اصلا نمی‌دانستم کجاست خنده‌ام را جمع کرد و دوباره بالاپوشم را از دو طرف کشیدم به خودم. 

زن گفت: شب‌ها خیلی طولانی‌اند. 
و دیدم که سیگار دیگری روشن کرد. روی نیمکت کهنه‌ی وسط حیاط نشستم تا راحت‌تر بتوانم به حرف‌هایش گوش کنم. گردنم درد گرفته بود.
-شاید بهتر باشد از اول غروب دیگر چای یا قهوه نخورید! 

-پس چکار کنم؟ 
- من و همسرم فیلم می‌بینیم. گاهی بازی می‌کنیم. منچ و مارپله. 

دوباره خندیدم و دوباره خنده‌ام را و بالاپوشم را جمع کردم. 
- فیلم‌های توی خیابان را هر روز می‌بینم. فیلم زندگی خودم را هرشب مرور می‌کنم. فیلم به چه کارم می‌آید. 

داشت لابلای برگ‌های اکالیپتوس دنبال چیزی می‌گشت. 
- ها... بیا... اومد بالاخره

-چی اومد؟ 
-ماه! خودتم داشتی دنبالش می‌گشتی.

از روی نیمکت بلند شدم و آمدم نزدیک ساختمان روی پنجه‌ی پا و دیدمش. عینکم را نزده بودم و چیزی که می‌دیدم مجموعه‌ای ابری از نور زرد بود. خب همین هم غنیمت بود. اینکه من درست نمی‌دیدمش دلیل بر درست نبودنش نبود. 

-قشنگه.. نه؟ 
-خیلی 

-فکر کن یه چیز گرد خیلی بزرگ وسط آسمون همینجور معلق وایساده، خود تو هم روی یه چیز گرد خیلی بزرگِ معلق وایسادی! اون تو رو نگاه می‌کنه، تو اونو. 

صدای گوشخراش یک موتور سیکلت برای چند لحظه ارتباط کلامی ما را قطع  کرد. 

دستم را گذاشتم پشت گردنم و پرسیدم: شما صدای افتادن چیزی را از آسمان نشنیدید؟ 
- شاید شازده کوچولو بوده و با صدای بلندی خندید. آن‌قدر صدای خنده‌اش بلند شد که فکر کردم حتما جمشيد از خواب می پرد.
 
-برای صدای شازده‌کوچولو زیادی بزرگ بود آخه
-گفتی قهوه نمی‌خوری؟ 
حتی منتظر جوابم نماند. پنجره را بست و چراغ را خاموش کرد. 

یک برگ اکالیپتوس از روی زمين برداشتم و با دستم خردش کردم. بوی عجيبی دارد و هربار که همچین بوهایی به هم می‌خورد تصمیم‌های عجیبی برای خانه‌داری می‌گیرم. مثلا اینکه چند برگ ازش بچینم و ببرم خانه و شب‌ها دم‌نوش‌های خوشمزه درست کنم. یا این‌که فردا عصر حتما کیک هویج درست می‌کنم و برای همسایه‌ی طبقه‌ی بالا می‌برم و باهاش دوست می‌شوم. یا از این به بعد حتما توی قوری چای عناب می‌ریزم. 

برگ‌ها را از توی دستم ریختم کف حیاط. 

توی آشپزخانه صدای سوت کتری بلند شد. جمشيد با قیافه‌ی یک قاتل فراری نشسته بود پشت میز و یک صدای ممتد زشت را با جعبه‌ی خالی کبریت در می‌آورد و هی زیر لب می‌گفت انگار یه دسته غاز وحشی حمله کردن تو اتاق خواب! صدای کشیده شدن پایه‌ی صندلی از جایم پراند و جمشيد درست روی لبه‌ی درگاهی آشپزخانه رویش را به‌سمتم برگرداند و گفت: یادته گفته بودی وقتی بچه بودی یه دسته غاز وحشی از وسط کوچه‌تون رد شدن و تو ترسیدی؟ 

گفتم آره. اولین‌بار بود که یکی از بچه‌های کوچه داشت ماجرای قتل اميرکبير توی حمام فین رو تعریف می‌کرد. 

- و تو فکر کردی قاتل‌های امیرکبیر حمله کردن! 
قهقهه زد و محکم خورد به در آشپزخانه. از صدای کوبیده شدن در به دیوار تکان سختی خوردم و پشت گردنم تیر کشید. 

بعد خودش را جمع کرد و صورتش را جدی کرد و گفت:
-حق داشتی! حمله‌ی غازهای وحشی خیلی ترسناکه! 

قوطی نسکافه و جعبه‌ی چای کیسه‌ای کنار هم و هر دستم روی یکی‌شان. 
یا باید چای می‌خوردم یا یک قهوه‌ی فوری.

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • چگونه سینک آشپزخانه را بدون مواد شوینده شیمیایی تمیز و درخشان کنیم؟
  • راز نگه‌داشتن گل طبیعی به مدت طولانی را می‌دانید؟
  • ویسی، در و پنجره‌های فولاد را بست!
  • آدینه با داستان/ چی از آسمان افتاد؟!
  • فناوری ناسا برای غبارزدایی از ماه به قمر زمین می‌رود
  • عروس امام خمینی درگذشت | جزئیاتی از زندگی همسر سیدمصطفی خمینی؛ معصومه حائری که بود؟
  • عظیم‌ترین پنجره شیشه‌ای رنگی جهان رونمایی شد
  • ساخت عظیم‌ترین پنجره شیشه‌ای رنگی جهان تمام شد
  • خواهرخوانده اصفهان میزبان عظیم‌ترین پنجره شیشه‌ای رنگی جهان
  • این اسید لاغرتان می‌کند